جدول جو
جدول جو

معنی لحاف کش - جستجوی لغت در جدول جو

لحاف کش
(حَ لَ)
آنکه لحاف از جایی به جایی کشد، دشنامی است. جاکش. قرطبان. رجوع به قرطبان شود. قلتبان. کشخان. قرنان، کنایه است از دلال میان مرد و زن:
ای خوشا عشرت لحاف کشان.
بهائی
لغت نامه دهخدا
لحاف کش
دواج کش جافکش غلتبان آنکه لحاف را از جایی بجایی برد، جاکش قلتبان دیوث
فرهنگ لغت هوشیار
لحاف کش
((~. کِ))
جاکش، دیوث، قلبتان
تصویری از لحاف کش
تصویر لحاف کش
فرهنگ فارسی معین
لحاف کش
پاانداز، جاانداز، جاکش، دیوث، قرمساق، قواد
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ کَ / کِ)
عمل لحاف کش
لغت نامه دهخدا
معتاد به لاف:
لاف کیشی، کاسه لیسی طبل خوار
بانگ طبلش رفته اطراف دیار،
مولوی
لغت نامه دهخدا
(حَ قی قَ)
کنایه از شرابخوار است. (آنندراج) :
بهار گشت و هوامژدۀ شراب رساند
زمین میکده را لای کش به آب رساند.
دانش (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لحاف کشی
تصویر لحاف کشی
عمل و شغل لحاف کش
فرهنگ لغت هوشیار
شمشیر کش در حال کشیدن شمشیر از غلاف: برق شمشیر از ظلمت غلاف کشیده غلاف کش بر کمرش زده که دو نیم شد، غلاف نشین. آنچه در غلاف باشد، آنچه پوشیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه به لاف عادت دارد: لاف کیشی کاسه لیسی طبل خوار بانگ طبلش رفته اطراف دیار. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
دردی کش، شرابخوار: بهار گشت و هوا مژده شراب رساند زمین میکده رالای کش باب رساند. (دانش آنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
فضول، سخن چین
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ای در ارتفاعات کلجاران کلاردشت چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی